«روز سوم» به کارگردانی محمدحسین لطیفی یکی از متفاوتترین فیلمهای کارنامه بازیگری شما است، حضور در فیلمی جنگی درباره روزهای نخست جنگ چطور تجربهای بود؟
پوریا پورسرخ: من پیش از بازی در این فیلم، همیشه به قهرمانهای دفاع مقدس، به مردمی که در طول جنگ از ایران حفاظت کردند و به شهیدان ارادت داشتم، زمانی که بازی در فیلمی درباره جنگ پیشنهاد شد، با توجه به این تعلق خاطر و جذابیتهایی که فیلمنامه و فضای قصه داشت پذیرفتم تا در «روز سوم» مقابل دوربین بروم.
پیشتر با محمدحسن لطیفی همکاری کرده بودید، حضور او احتمالا به این که با اطمینان در «روز سوم» بازی کنید، موثر بوده؟
بله، جدا از حضور محمدحسین لطیفی، فیلمنامه و حال و هوای قصه را دوست داشتم، زمان زیادی از تولید و اکران «روز سوم» گذشته، این فیلم اولین فیلمی بود که از من اکران شد، چند فیلم قبل از «روز سوم» بازی کرده بودم، اما «روز سوم» موقعیتی ویژه برایم دارد، این فیلم را بسیار دوست دارم، بیشتتر از بقیه فیلمهایم. خوشبختانه در نظرسنجیها و صحبتهایی که درباره سینمای دفاع مقدس میشود، «روز سوم» در کنار آثار شاخص این سینما قرار میگیرد.
«روز سوم» در شرایطی دشوار تولید شد و گروه تلاش زیادی کردند تا فیلم به جشنواره برسد، این روی کار شما تاثیر داشت؟
ما فیلمنامه کامل نداشتیم، قصه و فضای آن ترغیبم کرد تا مقابل دوربین بروم، عوامل حرفهای بودند و نگاهی که به جنگ و آدمهای آن در «روز سوم» وجود داشت، بکر بود. نبود فیلمنامه کامل و سرعت بالای کار برای من که آن زمان جوانتر و کم تجربهتر بودم، چالشبرانگیز و البته جذاب بود. آن سال زمستان سردی داشتیم، حتی مناطق جنوب کشور هم سرد بود، در آن شرایط کار طولانی در سرما طاقت فرسا بود.
سختترین سکانسی که در «روز سوم» بازی کردید، کدام سکانس بود؟
«روز سوم» پروژه سادهای نبود، بازی در بیشتر سکانسهایش دشوار بود، در شرایط سخت آب و هوایی کار کردن در محیط باز و پر از انفجار سخت بود. سکانسی که در پایان فیلم داخل آب فیلمبرداری شده، از سکانسهای سخت بود.
کدام سکانس را بیشتر دوست دارید؟
من سکانسی که رضا خواهرش سمیره (باران کوثری) را در حیاط دفن کرده و به قرارگاه آمده و سعی میکند طبیعی رفتار کند تا دوستان و همرزمانش متوجه حال پریشان او نشوند، خیلی دوست دارم. «روز سوم» پر از صحنههای انسانی و عاطفی است، موضوع فیلم تمرکز روی جنگ در شهر است، فضایی که آدمهای معمولی درگیر آن میشوند و ایثاری که در چنین شرایطی بین آدمها دیده میشود، این ویژگی ها فیلم را تاثیرگذار و به یادماندنی کرده است.
تجربه کار در خرمشهر و آبادان چطور بود؟
مردم این شهرها بسیار مهماننواز و صمیمی بودند، حضور ما ضرباهنگ زندگی آنها را مختل کرده بود، یک روز در یکی از انفجارها شیشههای تمام خانههای یک محله شکست، اما مردم با صبوری ما را تحمل کردند. بیشتر فیلمهای دفاع مقدس در شهرک فیلمبرداری میشوند، اما ما در محیط واقعی در کنار مردم کار میکردیم و این موضوع گاهی مشکلاتی برای مردم به وجود میآورد.
حضور در خرمشهر و آبادان البته همیشه با حسرت همراه است، این نقاط باید آباد و مردمش در رفاه کامل باشند، همه ما، همه ایران به خرمشهر و آبادان مدیون است، اما مشکلات زندگی مردم در این شهرها زیاد است. مردم این شهرها با نجابت مشکلات را تحمل میکنند، اما وظیفه مسئولان است تا شرایط مطلوب را برای آنها فراهم کنند.
«روز سوم» را با بازیهایش به یاد میآورند، ترکیب پوریا پورسرخ، حامد بهداد و باران کوثری یکی از امتیازهای فیلم است.
من با اطمینان میگویم «روز سوم» بهترین بازی حامد بهداد است، هر چند او در این سالها بازی خوب بسیار داشته، خانم کوثری هم حضوری دلنشین در فیلم داشت، اگر «روز سوم» و بازیهایش دیده شده به دلیل مجموع امتیازهایی است که فیلم داشت، گروه، فیلمنامه، کارگردانی، ساختار و فضاسازی آن قابل توجه بود. گروهی که در این فیلم حضور داشتند همدل و همراه بودند و در کنار هم برای بهتر شدن نتیجه کار زحمت کشیدند. اگر بازی من در این فیلم بیشتر از دیگر نقشهایم دیده شده، به این دلیل است که «روز سوم» پایه و اساس درستی داشته است.
نظرات شما عزیزان: